درسادرسا، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

گل گل مامان

مسافرت همدان 22/5/92

بابایی که از کشتی اومد تصمیم گرفتیم بریم مسافرت اما چون رفتنمون قطعی نبود نمی تونستیم تاریخ دقیق بگیم واسه همین قبل از اینکه ما مطرح کنیم ملیکا و هادی ( دخترعمو و پسرعموی درسا) خودشون رو واسه بردن عزیزجون به مسافرت شمال آماده کرده بودن. متاسفانه مسافرتهامون تقریباً همزمان شد برای همین امسال عزیزجون با ملیکا رفت سال دیگه با ماست انشاا... البته ناگفته نمونه که بعد از برگشت از همدان تو مسیر شمال یه روز رو باهم گذروندیم که دوتا از عکسهاش رو میذارم. و اما همدان , شهر خوبی بود با مردم مهمون نواز و مهربون.  این عکس رو تو آرامگاه ابن سینا گرفتیم . حالا فکر کنید درسا چرا اینطوری واسه ابوعلی سینا گریه می کنه!!!...
29 شهريور 1392

المانهای مشهد مقدس نوروز 92

  واقعاً که امسال هم مثل چند سال گذشته المانهای مشهد معرکه بود . من همیشه عاشق تمیزی و قشنگیهای شهر خودمونم . هرجا میرم بازم میگم مشهد خودمون ( ناگفته نمونه , نه من نه بابایی هیچ کدوممون مشهدی نیستیم فقط اینجا ساکنیم اونم بعد از ازدواج ) بهرحال من که دوسش دارم حداقل فضای شهر رو دوست دارم و با هیچ جا عوضش نمی کنم. ( قربون امام رضام برم که مارو پیش خودش نگه داشته ) امسال اصرار داشتی با خونه شکلاتی که نزدیک خونمون بود عکس بگیری . بالاخره یه شب قسمت شد و همه باهم به قصد عکس گرفتن رفتیم خیابون . اینهام نتایج گشتنمون تو شهره .   ...
22 شهريور 1392

مسافرت شمال بلافاصله بعد از یزد!!!!!!!!!!

بعد از اینکه از یزد برگشتیم . تصمیم گرفتیم با توجه به ادامه داشتن تعطیلات چند روز هم بریم بابلسر . سیزده بدر رو تو بابلسر گذروندیم اینم یه عکس که با اسب کنار ساحل گرفتی . البته اینقدر شجاع بودی که حتی تنهام رو اسب نشستی ولی خداروشکر از اونجایی که اصلاً راضی به عکس گرفتن نمیشی هیچ کدوم از عکسهای تکیت قشنگ نشد واسه همین عکسی که همراه کیا دایی جون گرفتی میذارم ...
22 شهريور 1392

نوروز 92و مسافرت یزد و شیراز

عزیز دلم متاسفانه امسال عید بابایی مارو تو مسافرت به یزد و شیراز همراهی نکرد! ( احتمالاً تو چین و کره بیشتر بهش خوش می گذشته !!!! ) مسافرت به یزد یکی از بهترین مسافرتهامون بود . یه شهر خیلی تمیز با مردمای مهربونش . من که خیلی دوسش دارم . امسال عید مسافرت رو با خانواده آتا عمو رفتیم خیلی بهمون خوش گذشت ( البته بگذریم از فضولیهای شما که بدون بابا به سرم من چیا اومد!!!!!!!!!!!  ) آخرای مسافرت دیگه یه اصطلاحی بین منو دایی جون و رمیصا جون جا افتاده بود که می گفتیم :  " روانشاد مامان درسا .... " ( واقعاً‌ گاهی وقتا روانمو شاد می کردی !!!!!!  ) ساعت تحویل رو دامغان کنار چشمه علی گذروندیم . همون موقع ساعت تحویل گوشی مو...
22 شهريور 1392

عکسهای جالب انگیز درسای مامان

گل گل مامان هنوزم شیشه می خوره این عکس رو روز اولی که فرم مهدکودک رو تنت کردی گرفتم . بازم با شیشه!!!!!!!!!!!   ببینین تورخدا , دختر به این شیطونی دیدین؟!!!! آخه رو در مهد چکار می کنی مامانم ؟!!! این دیگه آخره جالب انگیزه , قابل توجه سالی تالک !!! آخه مگه بالش رو موقع خواب کجا میذارن ؟!!!! این گربه خوشمل هم دخمل منه ! ببینید چه ناز شده این عکس رو چند وقت بعد از اینکه از آتلیه اومده بودی گرفتم واسه همین سعی می کردی ژستهای آتلیه ای بگیری !!!!!!!!!  مامان قربونت بره . بووووووووووووس راستی , بلوز محلی تنت مال مامان جونه !!!!!!!!‌ فکر کن یعنی  تقریباً ٤٥ سال پیش !!!!! ...
22 شهريور 1392

عکسهای آتلیه سه سالگی دختر گلم

سلام سلام , شرمنده اما بالاخره اینترنت خونه وصل شد و حالا می تونم هر چند وقت یه بار واسه گل گلم عکس و خاطره بنویسم. فعلا تو شرکت اینترنت ندارم ضمن اینکه اگه داشته باشم usbهارو قطع کردن و هیچ راهی واسه گذاشتن عکس ندارم واسه همین فقط هر چند وقت یه بار تو خونه می تونم اینکارو بکنم . اما فعلا یکم احتمالاً عقب می مونیم تا به تاریخ روز برسیم   اما عکسهای دختر گلم تو پائیز 91 تازه موهاش رو می شد با کش بست واسه همین یکم چتریهاش رو صورت خوشگل مامان ریخته . دخملی داره خانوم می شه واسه خودش مامانی انشاا... هرچه زودتر وبلاگت به روز میشه دوست دارم بوووووووووس ...
21 شهريور 1392
1